شناسنامه shenasname.com
|
شناسنامه shenasname.com
اشعار
4008
|
آن قدر گریه کنم از تعب و دلتنگی
که سراپرده این خانه بگوید بس کن
شب چو در حال و هوای تو شدم غرق خیال
شمع در محضر پروانه بگوید بس کن
می سرایم به تاٌلم ز غمت شعر ، چنان
که قلم مات و غریبانه بگوید بس کن
میرسد حالت ابراز غزل تا جایی
کآقبت این دل دیوانه بگوید بس کن
من نمی ترسم اگر خواستنت کفر بُوَد
ور مرا زاهد فرزانه بگوید بس کن
جام خونآبه چو گیرم ز کف دُرد کشان
هیچکس نیست به پیمانه بگوید بس کن
بده ام ساغر گلگون که کشم عربده باز
بلکه این ساقی میخانه بگوید بس کن
آخر الامر گذارم صنما ، جان به رهت
مگر آن دیدهٌ مستانه بگوید بس کن
من نه مجنونم و نه وامق و نه فرهادم
عاشقی کو که دلیرانه بگوید بس کن
تو نه عزرایی نه لیلی و نه شیرینی
پس مگو آنچه که افسانه بگوید ، بس کن...
|
آرمان ایزدی
|
|
|
|
شناسنامه shenasname.com
|